یکی از مهمترین مسائلی که در مورد امر به معروف و نهی از منکر باید مورد توجه قرار بگیرد شناخت معروف و منکر و سپس رعایت تمامی شرایط و مراحل امر به معروف است. عدم توجه به این مسائل موجب میشود که در بسیاری از موارد امر به معروف و نهی از منکر نه تنها فایده نداشته باشد بلکه نتیجه عکس نیز بدهد.

  در بسیاری از موارد مشاهده میشود که شخص آمر به معروف یا ناهی از منکر بخاطر عدم توجه کافی به این موارد نه تنها موجب شیوع معروفی در جامعه نشده  بلکه حس نفرت از آن معروف را جامعه ایجاد کرده است؛ به همین منظور در ادامه نمونه هایی از امر به معروف های غلط که در کتاب امر به معروف و نهی از منکر استاد شهید مرتضی مطهری ذکر شده است را می آوریم تا با خواندن این نمونه ها با شیوه های غلط در انجام این فریضه الهی آشنا شویم و از آنها بپرهیزیم:

  نمونه اول:

یکی از آقایان خطبا نقل می کرد که مردی در مشهد اصلا با دین پیوندی نداشت، نه تنها نماز نمی خواند و روزه نمی گرفت، بلکه به چیزی اعتقاد نداشت، یک آدم ضد دین بود. ما مدت زیادی با این آدم صحبت کردیم تا اینکه نرم و ملایم و واقعا معتقد و مومن شد و روش خود را بکلی تغییر داد، نمازش را می خواند، روزه اش را می گرفت، و کارش به جایی کشید که با اینکه اداری بود و پست حساسی هم در خراسان داشت، مقید شده بود که نمازش را با جماعت بخواند. می رفت مسجد گوهر شاد پشت سر مرحوم آقای نهاوندی، لباس هایش را می کند، عبایی هم می پوشید. در جلسات ما هم شرکت می کرد.

 

مدتی ما دیدیم که این آقا پیدایش نیست. گفتیم لابد رفته است مسافرت. رفقا گفتند: نه، او اینجاست و نمی آید، حالا چطور شده است که در جلسات ما شرکت نمی کند، نمی دانیم. بعد کاشف به عمل آمد که دیگر نماز جماعت هم نمی رود. تحقیق کردیم ببینیم که علت چیست. این مرد که آن طور به دین و مذهب رو آورده بود، چطور از دین و مذهب رو برگرداند؟ رفتیم سراغش، معلوم شد قضیه از این قرار بوده است: این آقا چند روز متوالی که رفته نماز جماعت و در صف چهارم و پنجم می ایستاده، یک روز یکی از مقدس مآب هایی که در صف اول پشت سر امام می نشینند و تحت الحنک می اندازند و نمی دانم مسواک چه جوری می زنند و همیشه خودشان را از خدا طلبکار می دانند، در میان جمعیت، در موقع نماز، از آن صف اول بلند می شود می آید تا این آدم را پیدا می کند. روبرویش می نشیند و می گوید: آقا! می گوید: بله. یک سوالی از شما دارم. بفرمایید. شما مسلمان هستید یا نه؟ این بیچاره در می ماند که چه جواب بدهد. می گوید: این چه سوالی است که شما از من می کنید؟ می گوید: نه، خواهش می کنم بفرمایید شما مسلمان هستید یا مسلمان نیستید؟ این بدبخت ناراحت می شود، می گوید من مسلمانم، اگر مسلمان نباشم، در مسجد گوهر شاد در صف جماعت چکار می کنم؟ می گوید: اگر مسلمانی، چرا ریشت را این طور کرده ای؟ از همانجا سجاده را برمی دارد و می گوید این مسجد و این نماز جماعت و این دین و مذهب مال خودتان. رفت که رفت. این هم یک جور به اصطلاح نهی از منکر کردن است، یعنی فرار دادن  وبیزار کردن مردم از دین. برای مخالف تراشی، برای دشمن تراشی، چیزی از این بالاتر نیست.

 

نمونه دوم:

یک وقتی یک داستان خارجی در مجله ای خواندم. نوشته بود دختری خیلی مذهبی بود. یکی از شاهزادگان، عاشق و علاقه مند این دختر بود ولی مرد شهوتران و عیاشی بود و می خواست او را در دام خودش بیندازد و این دختر روی آن عفت و  نجابتی که داشت و اینکه پایبند اصول دیانت بود، هیچ تسلیم این آقا نمی شد. هر وسیله ای برانگیخت که او را گول بزند، نشد که نشد. دیگر تقریبا مایوس شده بود.

 

گذشت. یک روز دید کسی از طرف این دختر پیغامی آورد و خلاصه او آمادگی خود را برای اینکه با هم باشند و مدتی خوش باشند، اعلام کرد. شاهزاده تعجب کرد. رفت سراغ او، دید بلکه آماده است. در زمینه این قضیه تحقیق کرد که این دختر که آن مقدار به نجابت و عفت خودش پایبند بود، چگونه یکدفعه رو آورد به عیاشی و فسق و فجور؟ معلوم شد قضیه از این قرار بوده که یک آقای کشیش بعد از اینکه احساس می کند که این دختر یک روح مذهبی دارد، به خیال خودش برای اینکه او را مذهبی تر کند، روزی از این دختر وقت می گیرد و می آید سراغ او. می گوید: من برای تو هدیه ای آورده ام. ظرفی بوده و روی آن حوله ای قرار داشته است.

 

هدیه را جلوی او می گذارد و حوله را برمی دارد تا آن را نشان بدهد. یک وقت آن دختر می بیند یک کله مرده از قبرستان آورده. تا چشمش می افتد، تکان می خورد، می گوید: این چیست؟ می گوید: این را آوردم تا شما درباره اش فکر و مطالعه کنید، ببینید دنیا چقدر بی وفاست.

 

آنچنان نفرتی در دل دختر به وجود آورد که نه تنها اثر موعظه ای نبخشید، بلکه از آن وقت فکر کرد، گفت: من به عکسش عمل می کنم، دنیایی که عاقبتش این است، این چهار روز عمر را اساسا چرا به این اوضاع بگذرانیم؟ به سوی عیاشی کشیده شد.

این هم یک جور موعظه و نصیحت کردن است، و باور کنید که در میان مواعظه و نصایحی که افراد می کنند، امر به معروف ها و نهی از منکرهایی که صورت می گیرد، بسیاری از خود این ها منکر است.